محل تبلیغات شما
یادم می رود زیر قابلمه غذا را خاموش کنم غذا تمامش ته دیگ شده مثل مامان یک لیوان آب خالی می کنم رویش حالم خیلی بهتر شده بعد از این همه نا ملایمات دنیا این همه تقدیر ناشناخته حالم کمی رو براه شده دیگر کمتر گریه می کنم کمتر به یاد عزیزان از دست رفته سوگواری می کنم تو را نیز از یاد بردم یعنی پذیرفتم که تمام شدی دیگر قلبم منتظر هیچ کس نیست هفده ماه نشده چهارده ماه است شاید کمی بیشتر که با برگشتنت به من حالی کردی راهی که می روم اشتباه است گفتی عاشقمی ولی من دیدم نیستی دست گذاشتم رو قلبم و دیدم نیستی به همین آسانی نبود اما تو نبودی باز زندگی می کنم میان تمام ناخوشیها میان چشم انتظاری پدر به رفتن میان چشم به دری خودم برای روزهای خوشحالی برای روزی که به تو بگویم چقدر موفق و بزرگم اگر زمانه یاریم کند درست است هیچ شانسی در این سالیان سال سراغم نیامد و من با چنگ و دندان بودنم را به دنیا ثابت کردم اما کاش روزهای خوش زندگی نیز به من لبخند میزد و دستانم را می گرفت مثل تمام کارتونهای کودکی مثل تمام دخترکهای کارتونی که در انتهای راه عاقبت بخیر شدند .من هم مثل تمام آنها مادر ندارم.

دختری که برایش شعر گفتی

بعد از تمام روزهای غمگینم

یک شکست به تمام معنی

تمام ,کنم ,مثل ,تو ,میان ,روزهای ,می کنم ,مثل تمام ,به من ,میان چشم ,دیدم نیستی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

sucessfully مـانستر هآی نقد و تحلیل فیلم lirusebel Michelle's notes tackmehaka Victor's notes ایران زمین مهد دلیران وب لژیون کمک راهنما مسافر سعید چنگانیان(لژیون11) ستاره شب 2